❤امروز دوباره به یادت افتادم ۱❤

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    پس از آفرینش آدم، خدا گفت به او: نازنینم آدم…. با تو رازی دارم!..اندکی پیشترآی ..آدم آرام و نجیب ، آمد پیش !!.… زیر چشمی به خدا می نگریست !..محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .نازنینم آدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..یاد من باش … که بس تنهایم !!.بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!به خدا گفت :من به اندازه ی ….من به اندازه ی گلهای بهشت …..نه …به اندازه عرش ..نه ….نهمن به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!آدم ،.. کوله اش را بر داشتخسته و سخت قدم بر می داشت !…راهی ظلمت پر شور زمین ..زیر لبهای خدا باز شنید ،…نازنینم آدم !… نه به اندازه ی تنهایی من …نه به اندازه ی عرش… نه به اندازه ی گلهای بهشت !…که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!! نازنینم آدم….نبری از یادم….  ❤امروز دوباره به یادت افتادم ۱❤...
    ما را در سایت ❤امروز دوباره به یادت افتادم ۱❤ دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : dokhtshahinshahr بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 18:01